ترنم ترنم ، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

آروم جون مامان و بابا: ترنم

4.5 ماهگی و واکسن

سلام عزیز دل مامان.سلام دسته گلم فردا میخوام ببرمت بهداشت تا واکسن 4 ماهگیت رو بزنی بابا میگه بذار بمونه 5شنبه تا منم فرداش خونه باشم و اگه خدایی نکرده حالش بد شد دست تنها نباشی.ولی همین فرداش هم 2 هفته تاخیر داریم.به خاطر مزیض شدنت میدونی که؟قبلا برات گفتم.ببینیم چی میشه............ خیلی نگرانم عزیزم 4.5 ماهگیت مبارک پی نوشت: بعد از خاموش کردن سیستم یادم اومد ننوشتم  پارسال و در چنین روزی برا اولین بار رفتم سونو و توی ریزه میزه رو دیدم و صدای قلب کوچولو و پر تپش ات رو شنیدم.اون لحظه به زور اشکای شادیمو نگه داشتم.خدا رو شکر که امسال پیشمی و مهمتر از بودنت سلامت بودنته.خدایا با تمام وجودم ازت متشکرم. ...
14 فروردين 1391

اولین پست عکس در سال 91

این سفره هفت سین خونه مامان جون که با هر آنچه در منزل مهیا بود درستش کردیم عاشق این موهای پریشونتم مامان و این چشای شیطون بلات وقتی خیره میشی تو چشای مامان  اینم جوجوی من بعد از خوردن شربت با هزار ترفند این جا عسلم داره آهنگ گوش میده تا خوابش ببره تو این عکس عزیزترینم لباساشو پوشیده تا بشینه پای اولین 7 سین عمرش اینم اولین گوشواره هایی که زینت گوشای کومچول ترنم جون شدن ترنم جون به تنگ ماهی ها هم رحم نکردی و داری با لثه های بی دندونت گاز میزنی لبه های تنگ رو ترنم و جعبه کادویی اهدایی خاله جونش در عید 91 دامن تکی کادویی خاله جون.تاب دامن که هدیه دادن یه کوچولو هنوز بزرگه بعدا میپوشم بب...
10 فروردين 1391

الان چی کارا میکنی؟

سلام عزیز دل مامان دختر گلم یه کمی بهتر شدی و دیگه سرفه هات مثل قبل نیست.البته فقط یه کمی .خدا رو شکر حوصلت خیلی بهتر شده و دیگه دست از بهونه گیری برداشتی و برگشتی به روال سابق.مامان جون الان اومدم عکسارو بریزم تو سیستم و برات بذارم که دیدم ویروس رفته تو دوربین ترسیدم پاک کنم و عکسا هم بپرن و زحماتمون هدر بره برا همین باید صبر کنم بابا بیاد تا ببینیم میتونیم عکسارو نجات بدیم یا نه فعلا تو این پست از کارات میگم تا پست بعدی انشالله با عکسات آپ کنم. جونم برات بگه: اول اینو بگم در روز 26 اسفند 90 وقتی بغل مامان جون بودی اونقدر کمرتو سمت جلو خم کردی تا سرت به پات رسید و سرانجام شصت پاتو مکیدی روز یکشنبه 12 ظهر از روز 28 اسفند 90 مامان جون ...
8 فروردين 1391

آغاز 5 ماهگی

سلام سلام ما اومدیم سلام ترنم جونی و همه دوست جونیا که برامون پیام گذاشتین و لطف داشتین بهمون سال نو همگی مبارک . با تاخیر: ترنم عزیزم ورودت به ماه پنجم از زندگیت مبارک اولین بهار عمرت مبارک ما روز جمعه ٤ فروردین 8 شب رسیدیم خونمون.شنبه خونه مادر شوهری بودیم و امروزم شوهری مرخصی گرفت و رفتیم به اقوام سر زدیم. ترنم جونیم از بابایی سرماخوردگی گرفتی و بدجور گلو و گوش ات چرک کرده اصلا حوصله نداری و دیگه برا مامان بابا نمیخندی.انقده غصه ام. انشالله زود زود خوب شی.وقت واکسنته ولی چون مریضی باید بمونه برا بعد.دختر گلم زود خوب شو.مامان خیلی غصه داره وقتی میبینه دسته گلش حال و حوصله نداره. خاطرات و عکس...
7 فروردين 1391